سیر تا پیاز شناخت و انس گرفتن با اسب
پاسارگاد اسپورت : بهترین روش برای کنترل و فرمانبرداری اسب از سوارکار ، نزدیکی و ایجاد رابطه ای میان سوارکار و اسب است که بدون ترس و بدون اجبار ، اسب ، آنچه را قصد داریم ، انجام دهد . بنا براین اگر زبان اسب را بدانید ، اسب شما با میل خودش کارهایی که از او انتظار دارید را انجام میدهد و نه به اجبار .
زبان اسب، زبانی کاملاً قابل پیش بینی، قابل تشخیص و تأثیرگذار است و این وظیفه یکه سوارکار است که با این زبان ، با اسب رابطه برقرار کند.
اسب ها ، حتی زمانی که با شما رابطه ای خوب برقرار کرده باشند نیز امکان ترسیدن از شما را دارند . فقط اگر این رابطه نزدیک و خوب باشد ، اسب در هنگام ترس نیز رفتاری کنترل شده از خود نشان میدهد.
توجه داشته باشید که حیوان خو گرفته با سوارکار هم هنگامی که با موردی آزار دهنده مواجه شود ، می ترسد و واکنش نشان میدهد .
پس اگر قصد دارید سوارکاری حرفه ای و خوب باشید ، برقراری رابطه دوستی با اسب را فراموش نکنید.
اسب حیوانی است پرشی نه جنگیدنی
هرگز از اهمیتی که این مسأله در تربیت اسب دارد غافل نشوید.
در جهان وحش «اسب» همیشه نقش طعمه را داشته است تا اینکه حیوانی شکارچی باشد.
وقتی شما به جای اینکه نقش میزبان را داشته باشید نقش غذا را بازی کنید دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به زندگی خواهید داشت. «مانتی رابرتز» بر این عقیده است که خانمها خیلی بهتر از آقایان این دیدگاه اسب را درک میکنند چرا که آنها معنای آسیب پذیری را در شرایطی از جمله وقتی که دیر وقت در خیابانی قدم میزنند یا وقتی که تنها مسافر قطار هستند و ناگهان مردی وارد کوپه میشود حس کردهاند.
البته پیشینه زندگی و طرز تربیت ما در گذشته تأثیر مستقیمی بر روی واکنش ما در چنین مواردی دارد.
این مسأله در مورد اسبها هم صدق میکند. اصلاً منطقی نیست که از اسبمان بخواهیم که هیچ وقت نترسد. ولی میتوانیم طوری تربیتش کنیم که در هنگام ترس هم واکنشی کنترل شده از خودش نشان دهد. به خاطر داشته باشید که هر وقت اسب را آزردهخاطر کنید حق اینکه از شما بترسد را دارد!
اسبها احساسات بسیار پیشرفته ای دارند
همه میدانند که سگها دوست دارند رضایت خاطر افراد را به خود جلب کنند و با تحسین و تشویق می توان آنها را آموزش داد این مسأله در مورد اسبها نیز صدق میکند گرچه این خصلت ذاتی آنها خیلی دست کم گرفته شده است.
درست است که اسبها و سگها یکی نیستند ولی احتمالاً این تناقض ناشی از مدت زمانی است که به منظور تعلیم صرف هریک از این دو گونه میکنیم. اسبها طبیعتی اجتماعی دارند و متقابلاً نیاز به دوستی و معاشرت هم دارند، اگر حیوانی از تیره خودشان در دسترس نباشد آنها با موجودات دیگر از جمله انسانها خو خواهند گرفت.
همانطور که هر رابطه ای در زندگی برای شما از اهمیت خاصی برخوردار است اگر رابطه شما با اسبان هم برایتان مهم است باید کمی از وقتتان را هم صرف معاشرت با او کنید.
یک سواری مختصر و برگشتن سرکار، دغدغه های روزمره چیزی نیست که بتوان اسمش را معاشرت گذاشت.
«این استارک» در طی مصاحبهای که بعد از مسابقات المپیک آتلانتا با او انجام شده بود گفته بود من ده دقیقه از روز را فقط صرف نوازش کردن و صحبت کردن با اسبم میکنم.
اگر چنین جملهای را از زبان یک سوارکار زن شنیده بودیم شاید کمتر تعجب میکردیم چون اصولاً خصلت لطافت و نرمی در مورد خانمها بیشتر صدق میکند تا آقایان.
ناگفته نماند که یک سوارکار واقعی هرگز از ارزش برقراری ارتباط دوستی با اسب خود غافل نمیشود.
حتی «زئوفون» هم که آنقدرها نسبت به اسبها احساساتی نبود ۲۳ قرن پیش در مورد آنها چنین گفته است:
وقتی اسب شما با دیدن چیزی رم میکند و تمایلی به نزدیک شدن به آن ندارد باید به او نشان دهید که هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد لااقل برای اسب شجاعی همچون او.
اما اگر باز هم از رفتن به سمت شیئی سرباز زد شیئی که از نظر اسبتان ترسناک است او را لمس کرده و سپس او را به آرامی به سمت آن شیئی هدایت کنید.
کورش کبیر ۱۳ ساله بود که از دست سربازان بزدل و دست و پا چلفتی اش که از پس مهار کردن و سواری گرفتن از اسب زیبا و سرحالش برنمی آمدند به تنگ آمد.
هنگامیکه کورش گفت من بهتر از شما از پس این اسب برمیآیم، مورد تمسخر سربازانش قرارگرفت ولی او ناامید نشد و شجاعانه به سمت اسب دوید و افسارش را گرفت و سراسب را به سمت خورشید برگرداند چرا که میدانست اسب از سایه خودش ترسیده است. کورش بعد از اندکی ناز و نوازش و بدون اینکه کوچکترین صدمه ای به اسب وارد کند سوارش شد.
از آن به بعد «بوسفالاس» اسب جنگی محبوب کورش شد. پیروزی های بسیاری از سوار بر او بدست آورد. چندی بعدی شهری را به افتخار او به همین نام نهاد. یک سوارکار خوب میتواند اسب را به انجام کاری وادار کند ولی بهترین سوارکار کسی است که اسب را طوری تربیت کند که با میل خودش کاری را انجام دهد نه به زور!
اسبها موجوداتی اجتماعی هستند و از معاشرت با دیگر اسبها لذت میبرند. اگر اهمیتی برای رابطه خود با اسبتان قائل هستید اندکی هم زمان صرف معاشرت با او کنید.
اسبها مغز فندقی نیستند
چند وقت پیش سوارکاری به کشور ما آمد تا کارهای خودش را به نمایش بگذارد چندین بار در حین برنامه هایش از اسب به عنوان حیوانی با مغزی اندازه گردو نام برد.
آیا گفته اش صرفاً لطیفه ای بود برای تحقیر کردن اسب؟ یا اینکه حضار گرامی واقعاً هیچ اطلاعی از آناتومی اسب نداشتند؟
بد نیست بدانید که اندازة مغز یک حیوان ربطی به هوش و درایت آن ندارد عوامل بسیاری از جمله اندازة مغز در ارتباط با بدن حیوان یا به بیانی بهتر تعامل قسمت های مختلف مغز با بدن حیوان نیز دخیل هستند.
آمار به ما نشان میدهد که مغز اسب دارای وزنی در حدود ۲۳ اونس (۶۵۰ گرم) میباشد.
قسمت جلوی مغز از لایه های هم پوشانی تشکیل شده است.
لایه بیرونی نئوکورتکس (Neocor Tex) به پردازش اعمالی نظیر فکر کردن، تصور کردن، برنامه ریزی و صحبت کردن اختصاص داده شده است. اندازه نئوکورتکس در مغز انسان تقریباً در برابر مغز اسب میباشد.
لایه بعدی لایمبیک سیستم (limbic system) نام دارد که ارتباط آن با حواسی نظیر واکنشهای عاطفی، درد و لذت بردن توسط اکثر محققان پذیرفته شده است. لازم به یادآوری است که فرآیند یادگیری هم در همین لایه انجام میشود.
جالب است بدانید که این بخش از مغز اسب و انسان تقریباً هم اندازه اند که بی شک دلیل محکمی بر این ادعاست که اسب ها موجوداتی عاطفی هستند.
اسب ها می بایست اجسام را از هر دو طرف ببینند
در مقایسه با عملکرد مغز انسان مغز اسب توانایی اندکی در برقراری ارتباط بین نیمکره چپ و راست دارد.
اگر همیشه اسب خود را از یک طرف تمرین میدهید (همان طرفی که به شما نزدیکتر است) احتمالاً در هنگام نزدیک شدن به او از سمت دیگر، با عکس العمل غیرمنتظره ای رو به رو خواهید شد.
پس وقتی که برای اولین بار سوار اسبی میشوید مراقب گردش کردنش به سمت راست باشید گرچه ممکن است شما را با چشم دیگرش دیده باشد، اگر اسبی از جناح نزدیکتر بهتر از جناح دورتر با شما همکاری میکند صرفاً به این خاطر است که شما اسبتان را فقط از سمت نزدیکتر به خودتان تعلیم دادهاید.
البته خلاف این مطلب نیز صادق است یعنی اگر اسبی هنگام تعلیم در طرفی که به شما دورتر است، بهتر عمل میکند، احتمالاً یا تمرینات در سمت نزدیک خشن بوده یا ضربه شدیدی از آن سمت به اسب وارد شده است. اسبهای جوان را از هر دو طرف تمرین دهید نه فقط به روش سنتی گذشته از طرف چپ تا درآینده وقتی از طرف دیگر (راست) به آنها نزدیک میشوید از شما نترسند.
اسب برای یادگیری به آرامش نیاز دارد
شاید شما بتوانید یک اسب مضطرب را وادار کنید که به اصطبل وارد شود یا از چیزی که قبلاً از آن میترسید عبور کند یا حتی از روی موانع بپرد ولی مجبور کردن اسب به انجام یک کار با یادگیری یک رفتار جدید زمین تا آسمان فرق میکند.
مسلماً وقتی اسب از نبودن شلاق جارو یا چیزهایی که از آن میترسیده اطمینان حاصل کند کار مربی خیلی سختتر خواهد شد.
طی جلسات تمرین اسب باید از آرامش کامل برخوردار، و ذهنش پذیرای تعالیم جدید باشد.
خیلی وقتها مربی جلسه تمرین را با هدف خاصی آغاز میکند ولی در پایان به نتیجه ای میرسد که هیچ ربطی به هدف اولیه اش نداشته است. به عنوان مثال ممکن است مربی یکی از جلسات تمرین را صرف آموزش اسب برای رفتن به داخل اصطبل یا تریلر کند و برای رسیدن به این هدف از فشار استفاده کند به این طریق که هر بار که افسار را میکشد به اسب فرصت بدهد تا یاد بگیرد چطور خودش را از فشار وارده خلاص کند و هر بار که در رفتار اسب کوچکترین پیشرفتی حاصل میشود با دادن پاداش او را به ادامه کار تشویق کند. اگر برای مدتی این تمرین ادامه پیدا کند اسب به راحتی وارد اصطبل یا تریلر خواهد شد و مهمتر از آن حس اعتمادش نسبت به مربی افزایش خواهد یافت.
به خاطر داشته باشید که این یادگیری باید پله پله و به تدریج انجام شود. خیلی از مربی ها تا چشمشان به اسب میافتد میخواهند اسب را به هر طریقی که شده وارد اصطبل کنند ولی اسم این روش را نمیتوان تمرین گذاشت.
پس همیشه به این فکر باشید که تمرینات را پیش ببرید تا اینکه به فکر سرعت یادگیری باشید.
اسب ها تحسین کردن شما را کاملاً درک میکنند
قبل از هر چیز باید با اسب یک رابطه عاطفی برقرار کنید تا جلب رضایت شما برای او مهم باشد.
بنابراین نتایجی که شما از ناز و نوازش اسب خواهید گرفت بسیار قابل توجه است. اگر چه این تنها زبان برای برقراری ارتباط با اسب نیست ولی اسبها میتوانند یاد بگیرند که چطور از این پاداشها لذت ببرند.
بهترین لذت وقتی است که شما فشار را از روی اسب برمیدارید که این کار خودش بزرگترین پاداش برای او به حساب میآید. اگر شما پس از اینکه اسبتان از پس انجام حرکت مشکلی برآمد از آن پیاده شوید و «تنگ» او را شل کنید آن حرکت به عنوان یک حرکت خوب در ذهن او حک خواهد شد.
تشویق در عمل
در دوران مسابقات آماتور، پرش با اسب به دو اسب مسابقهای سرکش برخوردم که همه به من میگفتند این دو هرگز نخواهند پرید. ولی حدس بزنید بعداً چه اتفاقی افتاد.
با وجود اینکه شش روز در هفته با آنها به سواری میرفتم. روزهای تعطیل هم دوست داشتم به سواری بروم. وقتی اسب اولی را چهار نعل به طرف بسته های شاخ و برگ درختها هدایت کردم خیلی راحت و بدون دردسر از روی آنها عبور کرد.
دفعه بعدی دو مرتبه همین اتفاق تکرار شد اما این بار از اسب پیاده شدم و به خانه برگشتیم.
به مدت پنج هفته یکشنبه ها من این کار را تکرار میکردم و هر دفعه نسبت به قبل پیشرفت کمی حاصل می شد تا اینکه یک روز بالاخره موفق شد از روی نرده های کوتاه حصیری به راحتی عبور کند. دیگر وقت آن رسیده بود که آن را به دست حرفه ای ها بسپارم.
در اولین مسابقه اش برنده شد. آن روز خیلی ها ناراحت شدند چون هیچکس روی آن اسب شرط نسبته بود. البته هیچکس هم نپرسید چطور این اسب از تمرینهای یکشنبه ناگهان به یک اسب پرشی تبدیل شد. من هم هیچ وقت راجع به آن حرفی نزدم.
اسب ها نسبت به لمس شدن بسیار حساس هستند
اسب ها با نوازش یکدیگر برای برقراری رابطه دوستی استفاده میکنند.
تحریکات حسی در اسبها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. یک اسب میتواند مزاحمت یک مگس را روی پوستش حس کند و به راحتی آن را دور کند، اما بسیاری از انسانها با اسبها رفتار خشنی دارند و ظاهراً اسب را با تراکتور اشتباه گرفتهاند.
«لندا تلینگتن جونز» تحقیقات بسیار جالبی بر روی تحریکات حسی اسبها انجام داده که اشاره به آنها در اینجا مقدور نیست.
حتی یک مربی معمولی هم باید به حساسیت اسب نسبت به تحریکات حسی و لذتی که اسب از این تحریکات میبرد توجه داشته باشد (رابطه بین فیزیولوژی و روانشناسی).
از جمله این روابط حسی میتوان به آرامشی که اسب از پایین آوردن سرش بدان دست مییابد اشاره کرد.
برداشت اسبها از غذا نسبت به برداشتی که حیوانات درنده از غذا به عنوان پاداش دارند کاملاً متفاوت است
پاداش غذایی در مورد حیوانات وحشی چون سگها و ماهیها و خرسها اثر مطلوبی دارد چرا که این حیوانات طبیعتی شکارگر دارند و همواره در کمین غذا نشستهاند و چنانچه موفق به شکار نشوند با گرسنگی مواجه خواهند شد.
حیوانی مثل اسب که همیشه در طبیعت نقش طعمه را داشته هرگز مثل حیوانات شکارگر غذا و پاداش را به هم مرتبط نمیداند.
غذا همیشه در اطرافش وجود داشته و هیچ وقت در کمین علوفه نبوده و یا اینکه بخواهد به دنبال علوفه بدود.
ممکن است استفاده از غذا برای فرستادن اسب گرسنه به داخل اصطبل یا گرفتار کردن آن جواب بدهد ولی اگر نتوانیم در نبود غذا آن را به داخل اصطبل هدایت کنیم حاکی از این مطلب است که تعلیمات، تأثیر مفیدی بر روی حیوان نداشته است.
بعضی اوقات اس را دیده ایم که پس از گرفتن غذا چند قدم به عقب می روند.
غذا دادن میتواند خوی گاز گرفتن و رفتارهای هل دادن را نیز در مورد اسب تقویت کند. از طرف دیگر غذا دادن به عنوان وسیله ای برای ایجاد ارتباط و همبستگی میتواند مفید واقع شود همچنین میتوان از آن به عنوان وسیله ای برای ایجاد حواس پرتی در اسب استفاده کرد. این روش بخصوص در هنگام فیزیوتراپی وقتی که میخواهیم اسب گردنش را برگرداند بسیار مفید واقع میشود.
اسبها از زبان اندامی واضح و قابل فهم (کپی برداری) استفاده میکنند
فرض کنید به فرانسه برویم و مردم آنجا را وادار کنیم با ما انگلیسی صحبت کنند چنین رفتاری نه تنها بی ادبانه است بلکه ممکن است باعث شود در نظر آنها فردی خودخواه جلوه کنیم.
مسلماً در پی چنین رفتاری نخواهیم توانست ارتباط گرمی با آنها برقرار کنیم. در مورد اسبها هم چنین است. در تاریخ شش هزار ساله سوارکاری همیشه از اسبها انتظار میرفته که از چیزی که ما میخواستیم به آنها بفهمانیم سر دربیاورند. آیا وقت آن نرسیده که ما هم کمی به خودمان سختی بدهیم یا آنچه آنها سعی میکنند. به ما بفهمانند را درک کنیم؟
بعضی اوقات وقتی در ارتباط با اسبها به مشکل برمیخورم به یاد کتاب پرفروش «مردان مریخی و زنان ونوسی» میافتم که نویسندة آن بر این باور است که در یک رابطه هر دو طرف باید سعی کنند تا همدیگر را درک کنند.
زبان اسب، زبانی کاملاً قابل پیش بینی، قابل تشخیص و تأثیرگذار است.
وظیفه ماست تا جایی که امکان دارد این زبان را یاد بگیریم.
کافیست سه مرتبه یک حرکت را به اسب نشان دهید تا آنرا یاد بگیرد
برای اسبها مهم است که بدانند چه چیزهایی برایشان خطرآفرین است تا بتوانند به موقع از آنها فرار کنند و گرفتار نشوند. البته این مسأله تا حدودی یک توانایی ذاتی است. به همان اندازه که احساس خطر در اسب ها اهمیت دارد درک موقعیتهای بیخطر هم برایشان مهم است. در غیر این صورت اسب تا آخر عمر از خش خش برگهایی که سر راهش افتاده است فرار خواهد کرد.
به طور طبیعی در دنیای وحش حیوانات کم سن و سال تر با الگوبرداری از عکس العمل مادر و دیگر اعضای گله نسبت به محرکها هدایت میشوند. آنها بسیار سریع اینگونه عکس العملها را یاد میگیرند و در زندگی آینده خود به کار میگیرند.
یادگیری مورد بحث ما با یادگیری که به طور طبیعی در دنیای وحش اتفاق میافتد زمین تا آسمان فرق میکند و منظور از آن چیزهایی است که اسب از بدو تولد تا موقعی که از آن سواری گرفته شود یاد میگیرد.
اسبهای تحت تعلیم که آمادگی یادگیری را داشته باشند معمولاً بعد از سه بار تکرار تمرین حرکت مورد نظر را از بر میشوند.
اگر اسب مورد تعلیم بعد از سه مرتبه حرکت مورد نظر را یاد نگرفت به احتمال زیاد شما حرکت را به درستی به آن نشان نداده اید و شاید هم لازم شود در روش تعلیم خود تجدید نظر کنید.
این مسأله در مورد یادگیری انسان هم صدق میکند. خوشبختانه مربیان سوارکاری گذشته که فقط با فریاد کشیدن سعی داشتند سوارکار را آموزش دهند جای خود را به مربیان جدیدی داده اند که به خوبی میدانند با تغییر روش آموزش میتوان سوارکارهای خوبی را تربیت کرد.
اغلب مردم فکر میکنند که اگر از روشی برای انجام کاری استفاده کردند و نتیجه مثبت گرفتند، بدون توجه به تغییر شرایط انتظار دارند آن روش همیشه برایشان نتیجه ای مطلوب به بار آورد.