علت غیبت خدابخشی در مسابقات انتخابی تیم ملی تکواندو
پاسارگاد اسپورت : مهدي خدابخشي؛ نامي که اين روزها جنجالساز شده است.
مرد اول رنکينگ سايت جهاني تکواندو بعد از اتفاقات بازيهاي المپيک ريو در اردوي تيم ملي براي بازيهاي جهاني 2017 باکو شرکت نکرد تا موضوع بازيکنسالاري در اين ورزش هم مطرح شود اما او ديروز در مصاحبه با «ورزش 3» دست به افشاگري زد. او درباره دليل غيبتش در مسابقات انتخابي تيم ملي گفت: «در هفته اول دور برگشت ليگ از ناحيه MCL پا آسيب ديدم. پزشک براي من طول درمان دو تا سه ماه را در نظر گرفت. اواخر اسفند 95 بود که اردوهاي تيم ملي با سرمربيگري آقاي بيباک آغاز شد. در همان ابتداي اردو، حضوري با ايشان صحبت کردم و عاجزانه خواستم تا اين مدت را به من مرخصي دهند اما ايشان نگذاشتند حتي صحبت من تمام شود و گفتند به هيچ عنوان، حق مرخصي رفتن ندارم. گفتند فيزيوتراپ و پزشک در محل اردوهاي تيم ملي مستقر است و من در همين اردوها مراحل درمانم را پيگيري کنم. به اردوهاي تيم ملي رفتم اما خبري از پزشک و فيزيوتراپ نبود. از طرفي، وقتي هم نداشتم تا درمانم را خارج از محل اردو پيگيري کنم و طول درمانم نصفهونيمه ماند! بعد هم ديدم سجاد مرداني با مرخصي آقاي بيباک تا روز 5 فروردين 96 در اردوها نيست! دو هفته مانده بود به رقابتهاي يونان اعزام شويم که فيزيوتراپ، تازه به محل تمرين آمد و من در مجموع شايد 10 روز توانستم تمرين مفيد انجام دهم. پزشک خودم قبل اعزام به اردو آمد و به آقاي بيباک گفت که مهدي را به يونان نبر زيرا ريسک بالايي دارد اما گفتند مجبوريم و من درحاليکه اجازه بازي نداشتم به يونان رفتم. در مبارزه اول، ترکيه را بردم و در مبارزه دوم مقابل نماينده روسيه با توجه به آسيبم فقط از پاي چپ استفاده کردم که حریف روس هم متوجه اين موضوع شده بود. اين مبارزه را 18-13 باختم. همين نماينده روسيه، مدال طلاي وزن 87- کيلو را بهدست آورد. پس از بازگشت ما به ايران در همان فرودگاه، آقاي بيباک ترکيب را گفتند و نفرات اول و دوم هر وزن را معرفي کردند و يکسري از بازيکنان را هم خط زدند. آقاي بيباک، من را کشيد کنار و گفت ما در وزن هفتم (87- کيلوگرم) روي تو نظري نداريم و تو نميتواني در اين وزن مدال بگيري! بهتر است براي وزن ششم (80- کيلوگرم) در مسابقه انتخابي شرکت کني. من به ايشان گفتم من بعد المپيک تغيير وزن دادهام و به هيچ عنوان نميتوانم وزن کم کنم و شرايط برايم سخت است. آقاي بيباک هم گفتند، باشد در وزن 87- کيلو، انتخابي بزن اما نظري روي تو نداريم!»
خدابخشي با انتقاد از وضعيت تکواندو در ايران گفت: «مگر دورههاي قبل نبود که انتخابي بود و همه حاضر ميشدند، حتي اگر حريفي نبود. حالا ميگويند من تکواندو را به سمت بازيکنسالاري بردهام؟ من که گفتم انتخابي ميزنم اما همانطور که شرايط براي من است براي بقيه هم باشد! تکواندو در حال نابودي است و هيچکس پاسخگو نيست. همان ابتداي اردو شنيدم که يکسري از بازيکنان در حمايت از آقاي بيباک گفتهاند اگر ايشان سرمربي تيمملي نشود به اردو نميآيند و همين نفرات هم فيکس شدند؛ حالا من بازيکنسالارم؟ اما من گفتم بهعنوان بازيکن، وظيفهام فقط حضور در اردوهاست نه انتخاب سرمربي! از خانوادهام ياد گرفتهام که حقم را خودم بگيرم و مجيز کسي را نگويم. به خدا قسم، تمام حرف من اين بود فرق من با بقيه چيست؟ ميگفتند ما سرمربي و مربي هستيم؛ ما خودمان ميدانيم. من ميگفتم لااقل کساني که در تورنمنتها شرايطشان مثل من بود، انتخابي بزنند. من گفتم انتخابي شفاف بگذاريد، اگر من باختم، سرم پايين است و ميروم؛ نه اينکه به من بگوييد بيا انتخابي بزن ولي ما روي تو نظر نداريم و تو نميتواني در وزن 87- کيلو مدال بياوري!»
خدابخشي درباره اينکه چرا روز مسابقات انتخابي به ورزشگاه رفت اما انصراف داد گفت: «از گوشه و کنار شنيدم که تهديد کردهاند. بعد هم رسانهها طوري گفتند که انگار من ميخواهم بدون مسابقه انتخابي فيکس شوم. کسي ننوشت که من ميگويم انتخابي بگذاريد اما براي همه و بهصورت يکسان؛ نهفقط براي من. تهديد شده بودم که محرومم ميکنند. من هم ديدم شرايط بد است، به سالن رفتم اما شرايط روحي و شرايط جسمي خوبي نداشتم. يکلحظه در سالن به خودم آمدم، ديدم هيچکس دلش با من نيست. تيم ملي ايران، من را نميخواهد. از کادرفني عذرخواهي کردم. اين همه سال براي مملکتم مدال آوردم اما در اين مدت با انگزدن و اسم بازيکنسالاري و رفتارهايشان، من را تحقير کردند. در 26 سالگي به من گفتند، نميتوانم مدال بگيرم. چه اتفاقي در کشورهاي ديگر افتاده است که ورزشکاران در سنين بالا هم مسابقه ميدهند؟ استوين لوپز در سن 35 سالگي به مسابقات جهاني ميآيد. او اگر ايران بود، در همان 21 سالگي بايد تکواندو را کنار ميگذاشت! در خارج از ايران براي ما سر و دست ميشکنند و در داخل ايران، سر و دلمان را ميشکنند. همه هرچه خواستند به من گفتند خيليها دل من را شکستند و کساني مصاحبه کردند که اصلا از موضوع خبر نداشتند. اما الان به ستوه آمدم و به قولي کارد به استخوانم رسيده است. همه هر نوع مصاحبهاي راجع به من انجام دادند تا من را خوار و ذليل کنند اما خدا بالاي سر من است.»